دختر قوی چه کسی است؟

دختر قوی کیست؟

باورهای محدود کننده چه چیزهایی هستند؟؟؟

باورهای محدود کننده،باورهایی هستند که در طول روز بارها و بارها به آنها فکر میکنیم و مانع از این میشوند که ما پیشرفت کنیم،

به اهدافمان و به منِ بهتری که به دنبالش هستیم برسیم و همه ما تقریبا در طول روز با بخشی از این باورها درگیر هستیم

ابتدا با چند مثال شروع میکنیم :

تعدادی از این جملات از قبیل”موفق نمیشوم،شکست میخورم، برای این کار ساخته نشدم،به جایگاه مورد نظرم نمیرسم،اشتباه کردم که این کار را شروع کردم و…”ولیستی از این جملات که نمیتواند ادامه پیدا کند تبدیل میشود با یکسری باورهای  محدود کننده

یعنی باور شخص بر این است که موفق نمیشود، آفریده شده برای بدبختی،هیچ وقت ثروتمند نمیشود،نمیتواند رابطه عاطفی درست را تجربه کند و…

این باورهای مرکزی  از جایی که عزت نفس ما ساخته میشود می آیند یعنی کودکی؛

از دوران کودکی وقتی مرتب به افراد گفته شود که موفق میشود این تبدیل به باور شخص میشود؛ وقتی راجع به باور صحبت میکنیم باید به مسئله مهم دقت کرد و آن این که باورهای افراد مثل گوشت و پوست با آنها بزرگ میشوند.

یکی از جاهایی که خیلی از واژه باور استفاده میشود بحث مذهبی است؛ وقتی بحث مذهب میشود افراد میگویند که”من به امام حسین باور دارم،به خدا باور دارم، به مسیح باور دارم و…”

ما افراد کمی میبینیم که به راحتی دینشان را تغییر دهند؛البته که دیده میشود اما نه آنقدر زیاد که مثلا از ده نفر نه نفر دینشان را تغییر دهند؛قطعا اینطور نیست و آمار بسیار پایین تر است چرا که مسائل دینی باورهای افراد را تشکیل میدهند و افراد با این مسائل بزرگ میشوند؛

اعتقاد پیدا میکنند که خدایی هست که حواسش به ماست یا خدایی هست که فقط منتظر است تا خطایی کنیم و عذابش را نازل کند؛قطعا همه کسانی که به خدا معتقدند به یک شکل خدا را نمیبینند؛

برخی معتقدند که خدا فقط در دنیاست که عذابی نازل کند یا اگر خوبی انجام دادیم پادش دهد و برخی هم معتقدند که خدا آنقدر مهربان است که هرکاری هم انجام دهیم خداوند همچنان دوستمان دارد؛

هر دو گروه به خداوند معتقند اما باورهایشان با هم متفاوت است

یک کودک نوپا در هنگامی که بزرگ میشود مغزی کاملا آماده دارد

؛یعنی اگر به کودک هرچیزی یاد دهیدبعد از مدتی آن را تکرار میکند

مثال بعدی یکی از چیزهاییست که در دهه شصت عزت نفس دانش آموزان را به شدت پایین می آورد این بود که در مدارس نفراتی را به عنوان شاگردان برتر معرفی میکردند و آنها را نابغه میدانستند؛

در آن زمان باور بر این بود که اینگونه نابغه پروری میکنند اما در واقع حتی همان افراد به اصطلاح  نابغه هم به محض اینکه کوچکترین قدم کجی برمیداشتند چون بر این باور بودند که افراد نابغه ای هستند و به هیچ عنوان نباید خطا کنند هنوز به دوران جوانی نرسیده نابود میشدند

پس افراد از کودکی هرچیزی که میبینند را فرا میگرند از جمله تنش های والدین؛ یک کودک پنج_شش ساله تمام اینها را میبیند

اما قدرت تفسیر ندارد یعنی مشاهده گران بسیار قدرتمندی هستند در عین اینکه تحلیل گران بدی هستند و به همین دلیل عزت نفس پایین می آید چرا که متوجه این نمیشوند که پدر و مادر با هم مشکل دارند نه با کودک؛

مثلا هنگامی که به کودک گفته میشود پارچ آب را نمیتوانی حمل کنی مقصود پدر یا مادر نگرانی از افتادن و شکسته شدن و در دست و پای کودک رفتن است اما خود او قدرت این تحلیل را ندارد و فکر میکند کلا شخص ناتوان و به درد نخوری است و با این باور به درد نخور بودن و ناتوان بودن بزرگ میشود

چطور باورهای محدودکننده را تغییر دهیم؟؟

ابتدا باید به این نتیجه برسید که این باورها چه چیزهایی هستند؛

آنها را بنویسید و بعد فکر کنید که این باور از چه زمانی و بعد از چه اتفاقی با شما همراه است؟؟

ازکودکی؟؟

بعد از شکست عاطفی؟؟

بعد از شکست مالی؟؟

و بعد ببینید که این باور محدود کننده به چه جمله ای ختم میشود؟؟

به عنوان مثال برخی میگویند “نمیتوانم زبان یاد بگیرم”

چرا که یک بار به کلاس زبان رفتند و استادی سختگیر داشتند که با شاگردان با توپ و تشر برخورد میکرده و فکر میکرده اینطور میتواند شاگردانی داشته باشد که انگیزه پیدا میکنند تابهتر شوند

و به این فکر نکرده که شاید کسی با این توچ و تشر عزت نفسش را کاملا از دست بدهد و از اینجاست که در فرد باور محدود کننده اینکه “نمیتوانم زبان یاد بگیرم” شکل میگیرد

پس باورهای محدود کننده خود را پیدا کنید، در لیستی قرار دهید و ببینید چطور و با چه چیزی میتوانید آن را جایگزین کنید؛

یعنی حالا که دریافتید ازشمندید،

توانایی تغییر خودتان و سرنوشتتان را دارید،

قرار نیست منتظر کس دیگری باشید و اتفاق دیگری قرار نیست بیافتد باور محدود کننده خود را چگونه و با چه جمله ای جبران میکنید؟؟

دختر قوی چه کسی است؟؟

دختر قوی به دنیا نمی آید؛ دختر یاد میگیرد که قوی باشد

با بدن خودتون دوست باشید؛ورزش کنید ولی نه فقط برای رسیدن به اندام زیبا بلکه برای رسیدن به حال خوب

دوست داشتن را یاد بگیرید،محبت کردن را بلد باشید،

تحسین کردن را بلد باشید،کاری که دوست دارید را با جان و دل انجام دهید،اجازه ندهید هیچ کس وادارتان کند که کاری که دوست ندارید را انجام دهید،خودتان را با تمام نقاط ضعف و قدرتی که دارید قبول داشته باشید،خودتان را همینطور که هستید بپذیرید،

به دنبال مد نباشید چون مد چیزی است که اگر به دنبالش بروید باید تمام عمر اسیرش باشید پس هرطور که دوست دارید بگردید چون خودتان خوشحال خواهید بود،

فراموش نکنید هرکاری هم کنید نمیتوانید همه را راضی نگه دارید

پس به دنبال راضی کردن دیگران نباشید،

دنبال تغییر دیگران نباشید،تا میتوانید توقعتان را از خودتان بالا ببرید و از دیگران پایین بیاورید،

هرروز برای بهتر شدن تلاش کنیدحتی با یک قدم کوچک و زیر بار حرف زور به هیچ عنوان نروید

چرا بعضی ها خیلی زود ناراحت می شوند؟؟

بعضی از افراد در دوران کودکی دچار یک ضربه روحی می شوند و این ضربه را مدت ها با خود حمل می کنند؛

اینطور افراد مستعد این هستند که چیزی بشوند تا سریع ناراحت و خشمگین شوند

یکی از دلایل آن آسیب دوران کودکی است که حل نشده و دائما در حال حمل آن هستند

برخی همیشه دوست دارند نقش یک قهرمان و حامی را برای اطرافیان بازی کند و چون نقش بازی می کنند بعد از مدتی از این نقش خسته می شود و از آن بیرون می آیند؛

آنها همیشه حامی بودند و در مقابل کارهایی که کردن توقع داشتند پس حالا مستعد این هستند که با کوچکترین بهانه ای حال خود و اطرافیانشان را بد کنند

شاید برایتان پیش آمده که می خواهید کاری را انجام دهید اما موفق نمی شوید،

دوباره امتحان می کنید و بعد از چند بار خسته می شوید؛

خودتان را بگذارید جای کسی که بارها در زندگی تلاش کرده کارهای بزرگ انجام دهد و موفق نشده؛

به این نتیجه رسیده بازنده به دنیا آمده و قرار نیست دنیا به این نتیجه برسد به همین دلیل خیلی سریع ناراحت می‌شود و حال خودش و اطرافیانش را بد میکند

زیرا تصور کنید که مدت ها در رابطه مسئله ای موجب آزارش می شود و دائم سکوت می کند،

یا کسی که با  پدر و مادرش مشکلی دارد و اما مدام سکوت میکند،

آیا پدر و مادری که از فرزندشان توقعی دارند و چیزی که میخواهند نمی شود و مجبور به سکوت هستند؛

سکوت ناخواسته باعث می شود که افراد یک خشم ابراز نکرده ای را با خود حمل کنند؛

چرا که  می‌خواهند آن را ابراز کنند اما به هر دلیلی نمی توانند، سکوت می‌کنند و یک جایی به انفجار می رسند؛

پس این افراد هم مستعد زودرنجی هستند

احتمال دارد شما یک دختر قوی باشید که وقتی با ماشین تصادف کوچکی کردی خیلی واکنش هیجانی و وحشتناک از خودتان نشان ندهید و مسئله راحت کنار بیاید اما در اطراف شما کسانی باشند که یک تصادف کوچک را تبدیل به یک فاجعه می کنند؛

ممکن است خیلی از اتفاقات در زندگی که برای ما پیش پا افتاده است برای کس دیگر فاجعه باشد و یا برعکس

اتفاقاتی که برای دیگران پیش پا افتاده است اما نمی توانیم راحت با آن کنار بیاییم